زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام

دانلود همه چیز

اراده از آن مرد کور نیرومندی است که بر دوش خود مرد شل بینایی را می برد تا او را رهبری کند.

زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام

زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام

 (قسمت دوم)

 

امامت و خلافت حضرت

از آثار بر جاي مانده نگرش عثماني در مذهب سنت، بي توجهي به خلاف شش ماهه امام مجتبي(ع) است كه نه آن را از عهد خلفاي راشدين مي شناسند و نه از دوره ملوكي محسوب مي كنند. در اصل آنها اين خلافت را چندان به رسميت نمي شناسند. اين وضعيت در حالي است كه باقيمانده مهاجر و انصاري كه در كوفه بودند، به ضميمه مردم عراق و نواحي شرق اسلام، تابعيت از وي را به عنوان خليفه مسلمين پذيرفتند. امام روشن بود كه شكاف عميقي ميان مسلمانان به وجود آمده و در همين دوره، معاويه نيز در شام مدعي خالفت بود، گرچه به قول خود وي، از ميان انصار تنها يك نفر با او همراه بود.

آشكار بود كه اصل تجزيه خلافت نه تنها آن زمان پذيرفته شده نبود بلكه تا آخرين عهد تاريخ خلافت، اين مطلب كه در آن واحد دو خليفه در جهان اسلام وجود داشته باشد، پذيرفته نشد. درزماني كه امام مجتبي(ع) بر سر كار آمد، عراق بدترين شرايط را در قياس با شام داشت. علاوه بر شكستي كه در حكميت براي مردم عراق به دست آمده بود، شورش خوارج نيز نيروهاي عراق را شديدا تضعيف كرده و پس از سه جنگ، مردم خسته و درمانده شده بودند. روزهاي پاياني زندگي امام علي(ع) هر چه قدر از مردم خواسته شد تا بسيج شوند، كمتر كسي تن به اين كار داد. اينك پس از شهادت علي(ع) و نگراني شديد مردم عراق از تسلط شام، اميد آن ميرفت كه آنا دست به يك مقاومت جدي بزنند. آنان براي اين كار مي بايست امامي را بر مي گزيدند و همان طور كه اشاره شد چاره اي جز پذيرش امام نداشتند. بيعت قيس بن سعد و عبدالله بن عباس نيز تاثير بسزايي درفراهم شدن زمينه براي بيعت مردم عراق با امام فراهم كرد. به دنبال بيعت عراق، مردم حجاز نيز با قدري تامل بيعت كردند.

در كنار توده مردم، شيعياني نيز بودند كه در اصل اعتقاد به امامت امام مجتبي(ع) داشته و به اين دليل با او بيعت كردند. در اصل گرايش مذهب كوفه به طور غالب تشيع – به معناي عدم پذيرش عثمان و تاييد دولت امام علي(ع) بود. آنان در طي پنج سال كه از حكومت امام گذاشته بود، تحت تاثير امام و ياران او، علوي الراي شده و از گرايش عثماني متنفر بودند. مخالفت با عثمان و بدنامي وي در اين شهر از همان عصر امام علي(ع) تا به اندازه اي بود كه جرير بن عبدالله بجلي گفته بود: در شهري كه رسما به عثمان دشمنام مي دهند نخواهد ماند.

با شهادت علي(ع) مردم چه كسي جز امام مجتبي(ع) را مي توانستند برگزينند؟ البته در ميان مهاجران و انصرا و يا حتي قريشيان، كساني از صحابه در كوفه بودند و حتي شخصي چون عبدالله بن عباس نيز در اين زمان در كوفه حاضر بود، اما كوچكترين ترديدي درباره انتخاب امام مجتبي(ع) پيش نيامد و از فرد ديگر نام برده نشد. البته اين از آن روي نبود كه مردم عراق «حسن بن علي را بيش از پدرش دوست مي داشتند»، بلكه بدان دليل بود كه چاره اي جز اين كار نداشتند. اين تذكر براي اين عنوان شد كه كساني قصد آن دارند كه بگويند شرايط براي امام حسن آماده بوده و او خود نخواسته است به مبارزه ادامه دهد.

تا آنجا كه به نظريه امامت شيعي مربوط مي شود شواهدي وجد دارد كه امام علي(ع) فرزند خود را به عنوان جانشين خويش معرفي كرده است، گرچه سنيان از آن شواهد به عنوان ولايتعهدي ياد نكرده اند. در اين زمينه روايتي از رسول خدا(ص) نقل شده كه در مآخذ فراواني آمده است. و آن اين كه: «الحسن و الحسين امامان، قاما او قعدا»، حديث مزبور دليل روشني است بر اين كه امامت اين دو برادر منصوص بوده است. در اين باره، از نظر تاريخي نيز گزارشاتي وجود دارد كه شاهدي بر نظريه امامت شيعي درباره امامت امام مجتبي(ع) است.

به گزار نصربن مزاحم، درهمان زمان امام علي(ع) اعور شنّي خطاب به امام گفت: خداوند بر رهيابي و شادكاميت بيفزايد، تو به پرتو نور الهي در نگريستي... تو پيشوايي و اگر كشته شوي، رهبري پس از تو از آن اين دو تن- يعني حسن و حسين- است. من نيز چيزي سروده ام بدان گوش بدار: اي ابا حسن! تو خورشيد فروزان نيمروزي و اين دو ]پسرانت[ در ميان پديده ها، ماه تابانند. تو و اين دو نوباوه، تا دم واپسين، همچون گوش و ديده همراه، و از پي يكديگرند، شما نيكرداني هستيد با پايگاهي بس والا كه دست نوع آدمي از دامان عزت آن كوتاه است. منذربن جارود نيز در صفين به امام گفت: «فان تهلك فهذان الحسن و الحسين أئمتنا من بعدك». او در شعري گفت:

اباحسن أنت شمس النهار

و أنت و هذان حتي الممات

و هذان في الداجيات القمر

بمنزله السمع بعد البصر

 

بدين ترتيب روشن مي شود كه از همان زمان علي(ع) ياران آن حضرت،رهبري پس از وي را از آن حسنين(ع) مي دانسته اند و مي دانيم كه بعد از شهادت امام مجتبي(ع)، شيعيان كوفه در پي امام حسين(ع) فرستاده اند. عبدالله بن عباسنيز مردم را به سوي امام مجتبي(ع) فرا خوانده و گفت: او فرزند پيامبر شما و وصي امام شماست؛ با او بيعت كنيد. امام مجتبي(ع) نيز در نامه خود به معاويه نوشت: وقتي كه پدرم در آستانه مرگ قرار گرفت، اين «امر» را بعد از خود به من سپرد. هيثم بن عدي ازقول بسياري از مشايخ خود نقل كرده كه آنان گفتند حسن بن علي «وصي» پدرش بوده است. ابوالاسود دئلي نيز كه در بصره بود در وقت گرفتن بيعت براي امام گفت: او از سوي در به «وصايت و امامت» رسيده است. از سوي مردم نيز به امام گفته شد كه تو خليفه و وصي پدرت هستي و ما مطيع هستيم.

به هر روي، در مجموع، مي توان اين نكته را پذيرفت كه امام علي(ع) فرزندش را به عنوان كسي كه او وي را به جانشيني خود مي پذيرد مطرح كرده است. در روز جمعه اي نيز كه امام كسالتي داشت دستور داد تا حسن(ع) نماز را بخواند. صرفنظر از اين امر كه مردم شيعي كوفه بر اساس گرايش مذهبي خود به سوي امام مجتبي(ع) آمدند، بايد به مفاهيم شيعي خاص اهل بيت و مقام امامت، در اين مرحله توجه داشت. نخستين خطبه امام مجتبي(ع) به نقل تمامي مآخذ مربوطه چنين است: هر كسي كه مرا مي شناسند كه مي شناسند، هر كسي نمي شناسد من حسن فرزند محمد رسول الله (ص) هستم، من فرزند بشير و نذيرم؛ من فرزند دعوتگربه سوي خدا، به اذن او، و با چراغ روشن، هستم، من از اهل بيتي هستم كه خداوند رجس و پليدي را از آنان دور و آنان را تطهير كرده است؛ كساني كه خداوند دوستي آنان را در كتاب خود واجب كرده ]كه خداوند فرمود: بگو: بر اين رسالت، جز دوست داشتن خويشاوندان نمي خواهم[ «و هر كه كار نيكي كند به نيكويي اش مي افزاييم.» پس كار نيك همان دوست داشتن ما اهل بيت است. مسعودي قسمتي از يكي از خطبه هاي امام حسن(ع) را آورده كه گفت:

ما حزب الله رستگاريم، ما عترت نزديك رسول خدا (ص) هستيم، ما اهل بيت طيب و طاهر و يكي از دو «ثقلين» هستيم كه رسول خدا (ص) در ميان شما باقي گذاشت. و ديگري آن كتاب خداست كه از هيچ سوي باطل در آن راه ندارد... پس از ما اطاعت كنيد كه اطاعت ما واجب است؛ زيرا ملحق به طاعت از خدا و رسول، اولي الامر است، كه: اگر در چيزي نزاع كرديد آنرا نزد خدا و رسول بريد... و اگر نزد رسول و اولي الامر برده شود هر آينه آنان كه اهل استنباط علم هستند، آن را خواهند دانست.

هلال بن يساف مي گويد: پاي خطبه حسن بن علي(ع) بودم كه ميگفت: اي مردم كوفه! درباره ما از خدا بترسيد. ما اميران شما و مهمانان شما هستيم. ما اهل بيتي هستيم كه خداوند درباره ما فرمود: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا». گويا اين خطبه بعد از آني بوده كه امام حسن(ع) در ساباط مجروح شد.

امام مجتبي(ع) همچون پدر، علي رغم آنچه درباره بيعت مهاجرين و انصرا با خلفاي پيشين آمده، خلافت را حق خويش مي دانست. نامه امام مجتبي(ع) به معاويه، نظير برخي از اظهارات امام علي(ع) حاوي انتقاد از انتخاب خلفاي پيشين است. امام در اين نامه، با اشاره به استدلال قريش در سقيفه، به خويشي با رسول خدا(ص) و پذيرفتن آن استدلال توسط عرب، اظهار مي دارد: ما نيز همين استدلال را بر قريش كرديم اما انصافي كه عرب در برخورد با قريش نشان داد، اينان براي ما نشان ندادند؛ آنان به اتفاق بر ما ظلم روا داشتند و با ما به دشمني برخاستند. سپس امام مي فرمايد: ما به سبب ترسي كه از منافقان و احزاب داشتيم تحمل كرديم و چيزي ابراز نكرديم تا اين كه امروز گرفتار تو شده ايم كسي كه هيچ سابقه اي در دين ندارد و پدرش بدترين دشمن رسول خدا(ص) و كتاب او بوده است. آنگاه امام از او خواست تا همراه با ديگر مردم، كه با او بيعت كرده اند، بيعت كند. معاويه در پاسخ نسبت به برخورد امام با جريان سقيفه نوشت: بدين ترتيب تو به صراحت، ابوبكر، عمر و ابوعبيده را در مورد اتهام قرار داري، نه تنها آنان، كه صلحاي از مهاجرين و انصار را؛ اكنون ما فضل و سابقه شما را انكار نمي كنيم. آن روز آنان چنين تخيص دادند كه آنان را راي حفظ اسلام برگزينند نه شما را؛ امروز نيز اختلاف ميان من و تو، همان اختلاف ميان ابوبكر و مشا پس از وفات رسول خداست. اگر مي دانستم كه رعيت داري تو، هواداريت از امت، سياست خوب، قوت فراهم آوردن مال و برخوردت با دشمن از من قوي تر است با تو بيعت مي كردم؛ اما من حكومتي طولاني داشته ام، تجربه بيشتري دارم، از نظر سني نيز از تو بزرگترم، سزاوار است كه توحاكميت مرا بپذيري، اگر چنين كني پس از خودم، حكومت را به تو واگذار خواهم كرد و از بيت المال عراق مال فراواني به تو خواهم بخيد و خراج هر كجاي عراق را كه طلب كني در اختيارت خواهم گذاشت.

اشاره معاويه به شباهت درگيري او با علي(ع) و فرزندش، با دعواي ابوبكر و علي(ع)، در نامه متبادله ميان محمد بن ابي بكر و معاويه نيز آمده است. معاويه خود را خلف ابوبكر و عمر مي دانست و از آنان به شدت دفاع ميكرد؛ او در اين كارقصد بهره گري سياسي نيز داشت. زماني در برابر امام علي(ع) نيز نوشت: تو «بغي» بر خلفا كردي؛ و امام پاسخ داد: اگر چنين كرده از معاويه نبايد عذرخواهي كند؛ به علاوه، او بغي نكرده امام از برخي از اعمال آنان انتقاد كرده و در ان باره از هيچ كس عذر خواهي، نخواهد كرد.

به هر روي، عوامل مختلفي سبب شد تا مردم عراق و حجاز با امام حسن(ع) بيعت كنند. گفته شده قيس بن سعد در وقت بيعت گفت: بر كتاب خدا، سنت رسول و جهاد با ستمكاران با او بيعت مي كند؛ امام تنها كتاب و سنت را پذيرفته و فرمود: اينها برتر از هر شرطي هستند. مدايني مي گويد: ابن عباس پس از شهادت علي(ع) از خانه بيرون آمد و گفت كه از علي(ع) كسي باقي مانده ]و قد ترك خلفا[ اگر دوست داريد ]براي بيعت با او[ بيرون آيد و اگر كراهت داريد هيچ كس بر ديگري ]تعهدي[ ندارد. مردم براي حضرت علي(ع) گريه كرده و اعلام رضايت كردند. امام از خانه بيرون آمد و ضمن خطبه اي آيه تطهير را درباره اهل بيت خواند و مردم با او بيعت كردند. بعدها امام خطاب به مردم فرمودند: شما نه از روي اكراه بلكه به اختيار با من بيعت كرديد. در نقل اصفهاني آمده كه ابن عباس مردم رابه بيعت با او دعوت كرد و به آنان گفتند، كسي را دوت داشتني تر و محق تر از او نسبت به خلافت نمي شناسند، سپس با او بيعت كردند.

در اينجا بايد به يك مسئله ديگر توجه داشت وآن اين كه اصل سياسي پذيرفته شده در امر خلافت، بيعت اهل حرمين بود. در اين زمان كه حدود سي سال از رحلت رسول خدا (ص) گذشته بود، نسل عظيمي از صحابه در فتوحات و نيز در جمل و صفين درگذشته بودند. به علوه، مدينه نيز از مركزيت خلافت درآمده بود. در اين صورت اصل مذكور كه بيعت مهاجرين و انصار ساكن مدينه بود، مواجه با دو اشكال مزبور شد؛ بدين ترتيب مشكلي در اين امر به وجود آمده و اين خود نشانگر آن بود كه اوضاع رو به دگرگوني است. خواهيم ديد كه همراه با از بين رفتن اين اصل، اصل ولايتعهدي توسط معاويه به عنوان جانشين اصل پيشين مطرح گرديد. بدين مطلب بايد افزود كه ازسران قريش نيز كمتر كسي كه بتواند مدعي خلافت باشد باقي مانده بود. معاويه در نامه اي به ابن عباس نوشت: اكنون درباره قريش از خدا بترس! از آنان تنها شش تن باقي مانده: دو نفر در شام كه من و عمرو بن عاص هستيم، دو نفر در حجاز كه سعذبن ابي وقاص و عبدالله بن عمر هستند و دو نفر در عراق كه تو و حسن بن علي هستيد.

در چنين شرايطي، عراق تنها مي توانست به فرزند امام علي(ع) اعتماد كند و چنين كرد جز آن كه مردم عراق مشكلاتي داشتند كه نمي توانستند در راهي كه انتخاب كرده بودند ثابت و پايدار باشند. درجريان بيعت با امام، كساني كه اصرار بر جنگ با معاويه داشتند بر آن بودند تا در شرايط بيعت، جنگ با معاويه را نيز بگنجانند. به اين معنا كه ما بر سر جنگ با معاويه بيعت مي كنيم. اام مجتبي(ع) حاض به پذيرش اين شرط نشده و فرمود: با آ‹ها بيعت مي كند به اين شرط كه با هر كس جنگيد بجنگند و با هر كس به مسالمت برخورد كرد، با مسالمت برخورد كنند.» طبيعي است كه امام جامعه نمي تواند بر پايه چنين شرطي با كسي بيعت كند. بلكه بايد در امر مهمي همچون جنگ و صلح مختار باشد. اين سخن امام چنان كه برخي برداشت كرده اند به اين معنا نبود كه امام از آغاز قصد جنگ نداشته است، چه از اقدامات بعدي امام چنين بر مي آيد كه امام خود از كساني بوده كه بر جنگ اصرار داشته است. هدف اصلي از عدم پذيرش اين شرط، حفظ حوزه اقتدار خود به عنوان امام جامعه بوده است. پذيرش شرط آنها به اين معنا بود كه آنان فرمانده نظامي برگزيده اند نه امام براي جامعه. به نوشته شيخ مفيد، بيعت با امام در روز جمعه، بيست و يكم ماه رمضان سال چهلم هجرت بوده است.

 

 

 

شهادت حضرت

زبیر بن بکار در کتاب «انساب قریش» بنقل از محمد بن حبیب از ابن عباس نقل می کند که نخستین خواری عرب زمانی بود که حسن بن علی(ع) درگذشت.
در کتاب «مقاتل الطالبیین» آمده است که به ابواسحق گفتند: مردم چه زمانی بدبخت شدند؟ گفت: آن روز که حسن بن علی(ع) درگذشت, زیاد به عنوان فرزند نامشروع ابوسفیان شناخته شد و حجربن عدی بقتل رسید.
گفتیم که یکی از شروط امام(ع) در صلح با معاویه این بود که او برای بعد از خود کسی را به عنوان جانشین برنگزیند و خلافت نیز بعد از وی درخاندانش باقی نماند.
ابوالفرج می نویسد: معاویه تصمیم گرفت برای سلطنت فرزند خود, یزید, از مردم بیعت بگیرد, در این راه هیچ مشکلی برای او مهمتر از وجود حسن بن علی و سعد بن ابی وقاص نبود. برای رفع این مانع, سمی را توسط مامورین خود بمدینه فرستاد و هر دو نفر بوسیله سم از دنیا رفتند.
معاویه برای دختر اشعث پیغام داد که اگر تو حسن بن علی را مسموم کنی, من ترا به عقد همسری فرزندم یزید در خواهم آورد. همچنین برای وی صد هزار درهم فرستاد و او مرتکب این جنایت شد. اما معاویه بعهد خود وفا نکرد و این زن خیانت پیشه با مردی از قبیله آل طلحه ازدواج کرد و از او فرزندانی آورد که مردم همیشه آنها را با لقب «بنی مسمه الازواج» سرزنش می کردند. این ماجرا در سال دهم حکومت معاویه روی داد.
ابن عبدالبر در کتاب «الاستیعاب» می نویسد:
قتاده و ابوبکر بن حفص گفته اند: حسن بن علی(ع) را همسر او که دختر اشعث بن قیس بود, به نیرنگ و فریب معاویه مسموم نمود.
مدائنی می نویسد:
معاویه با فریب دادن جعده دختر اشعث بن قیس, امام حسن(ع) را مسموم نمود و به او وعده همسری با پسرش یزید و مبلغ صد هزار درهم را داده بود. در اثر این سم, امام(ع) چهل روز مریض بود و آنگاه از این دنیا رخت بربست. معاویه مبلغ مذکور را برای جعده فرستاد و از تزویج او برای پسرش یزید سرباز زد و گفت: «میترسم همان کاری را که با فرزند رسول الله(ص) نمودی, با پسر من بنمایی.»
شیخ مفید می نویسد: چون ده سال از سلطنت معاویه گذشت و تصمیم گرفت برای خلافت یزید از مردم بیعت بگیرد, به صورت مخفیانه از جعده دختر اشعث بن قی که همسر امام حسن بن علی(ع) بود, خواست که امام را مسموم کند و در قبال این جنایت با یزید ازدواج کرده و صد هزار درهم دریافت دارد. جعده این عمل را انجام داد و حضرت پس از گذراندن چهل روز بیماری به لقائ حق شتافت.
سبط ابن الجوزی در کتاب تذکره الخواص بنقل از دانشمندان مورخ می نویسد:
«امام حسن بن علی بدست همسرش جعده دختر اشعث بنقیس مسموم شد و طبق گفته شعبی معاویه را بر این عمل تشویق نموده وعده صد هزار درهم و همسری یزید را بوی داده بود. اما چون امام(ع) شهید شد, معاویه آن مبلغ را برای او فرستاد, ولی از تزویج جعده برای یزید, سرباز زد.»
سبط ابن الجوزی می گوید: جد من در کتاب«صفوه» بنقل از یعقوب بن سفیان می نویسد که جعده همان کسی است که حضرت امام مجتبیرا مسموم نمود.
شاعری سالهای بعد سرود:
«ای روزگار, تا به کی می خواهی آسوده و خرسند باشی, در حالیکه اندوه سراسر عالم را گرفته است. چرا که رسول الله(ص) در گذشته, علی مرتضی به شهادت رسیده, حسین بن علی کشته شد و حسن بن علی مسموم گردیده است.»
امام صادق(ع) میفرماید: «اشعث در خون امیرالمومنین شرکت داشت, دخترش جعده حضرت حسن بن علی(ع) را مسموم نمود و پسرش محمد از همکاران قتل حسین بن علی(ع) بود.»

 


>

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 5 مهر 1390برچسب:زندگی نامه امام حسن مجتبی علیه السلام,

] [ 12:36 ] [ علی ]

[ ]